ختنه کردن سپهر گلی
سلام نفسم من اومدم با دوتا خبر،،،، اول اینکه بالاخره ختنه شدی،،یعنی این ختنه کردن شما شده بود کابوس هرشب من تا پوشکتو عوض میکردم و میدیدم هنوز ختنه شدی یه غمی میومد رو دلم ،تا آخرش دلو به دریا زدم و یروز صبح با مامانی رفتیم مطب دکترم که کار ختنه هم انجام میده برا ختنته،منشی توروگرفت و بردت داخل خدا میدونه به من و مامانی چی گذشت پشت در اتاق صدای گریه هات منم به گریه انداخته بود خانمایی که اونجا بودن سعی داشتن آرومم کنن ولی من عین بارون بهار اشک میریختم تا اینکه در باز شد و آوردت گفت بهش شیر بده و داروهاشم مرتب استفاده کن براش،دایی جونی مارو برده بود و برمون گردوند خونه،توی ماشین خوابت برد ولی وقتی اومدیم خونه،خونه رو گذاشتی رو سرت پو...
نویسنده :
مامان
16:58